راستی!عقربه ها نامردند.

گفته بودند که بر می گردند،

برنگشتند و پس از رفتنشان،

بی جهت عقربه ها می گردند...

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

مسعود
ساعت19:46---21 مرداد 1393
سلام ابجی مریم گلم
ببخشید دیر بهت سر زدم
منم اپم
بازم بیا پیشم منتظرت هستم
پاسخ:سلام...چشم حتما میام.


Kh
ساعت15:20---12 مرداد 1393
پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند
تقویم ها روز مبادا را نمی فهمند
دریا برای مردم صحرا نشین دریاست
ساحل نشینان قدر دریا را نمی فهمند...

سلام دوست عزيزم
از اظهار لطفتون دروبلاگ مهناز جون بسيار متشكرم
شادي سلامتي وآرامش سهم لحظه لحظه هاي زندگي شما
پاسخ:سلام...خواهش میکنم....منهم هرچی خوبیه برای شما آرزو دارم.


مجید
ساعت6:50---12 مرداد 1393


mace
ساعت1:55---12 مرداد 1393
منتظر برگشت عقربه ها بودن سخته...

حاجی شهرام
ساعت14:47---10 مرداد 1393
وقتی کلامی را جاری کردی ارتعاشی می سازی
و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !
گاهی این موج می تواند…
کسی را به زیر برد
و … گاه به اوج!
اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود خود تو هستی !
مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد …
اگر نمی دانی نگو !
اگر می دانی به بهترین شیوه بگو!
..باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری !
حتی به هنگامه ی خشم !
آنچه را که کلام تو جاری میسازد ..
همه ی آنچیزی است که تو در آن لحظه هستی!
بگذار تا فقط خوبیهایت جاری شود …
از انعکاس تیرگیها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش ..
چرا که این تیرگیها گسترش می یابد..
پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود..
!همیشه زیباترینهایت را جاری کن
پاسخ:ممنون از مطالبتون که سراسر انرژی مثبته...تشکر از حضورتون.


Kh
ساعت8:25---10 مرداد 1393
جمعه یعنی یک هوای غصه دار
جمعه یعنی لحظه لحظه انتظار
جمعه یعنی رنگ بی رنگی سهی
جمعه یعنی حس بی وزنی تهی
جمعه یعنی یک سما فریاد و آه
جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه!
جمعه وصل و رسیدن کی شود؟
میشود من باشم و وقتش شود؟
عاقبت یک جمعه خواهی نخواهی می رسد
بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد؟
پاسخ:یا مهدی! ادرکنی


حاجی شهرام
ساعت18:52---8 مرداد 1393
ای کاش می شـــد درد دلـــها را بگویــــم



چون رفت بی همره، چه سود از دل بگویم؟



ای کــاش من پنهان نمی کـــردم ز آغـــاز



حرفــی که بایــد می زدم دیگر شـــده راز



اکنون که بگذشت و گذشت آن روزگاران



دیـــگر نمی آیــــــد بدست آن نوبهـــــاران



قسمت چنان شــد راه او از ما جـــدا شـد



راهی که می شد یک طرف باشد، دو تا شد



اکنــون به لب لبخند، اما دل غمیـــن است



خود کرده من بودم، نگو قسمت چنیـن است
پاسخ:ممنونم....خیلی زیبا بود و یه جورایی دلگیر.امیدوارم برا هیچکس اتفاق نیوفته.


حاجی شهرام
ساعت18:49---8 مرداد 1393
ای کاش می شـــد درد دلـــها را بگویــــم

چون رفت بی همره، چه سود از دل بگویم؟

ای کــاش من پنهان نمی کـــردم ز آغـــاز

حرفــی که بایــد می زدم دیگر شـــده راز

اکنون که بگذشت و گذشت آن روزگاران

دیـــگر نمی آیــــــد بدست آن نوبهـــــاران

قسمت چنان شــد راه او از ما جـــدا شـد

راهی که می شد یک طرف باشد، دو تا شد

اکنــون به لب لبخند، اما دل غمیـــن است

خود کرده من بودم، نگو قسمت چنیـن است


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 8 مرداد 1393برچسب:عقربه ها,برگشتن, | 17:19 | نویسنده : مریم |

.: Weblog Themes By BlackSkin :.